English
از بالاترین
رادیوها
شرکت کنندگان
مجموعه‌ها

آخرین برنامه از مجموعه «حقوق بشر» بالاویزیون به بند دوم ماده بیست و هفتم اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌پردازد. بر اساس این ماده «هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثار علمی، ادبی یا هنری برخوردار شود». ایران از جمله کشورهایی‌ست که هیچ یک از معاهدات بین‌المللی کپی رایت یا حق مولف را امضا نکرده، با این وجود مجموعه قوانینی برای «حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان» دارد که کمابیش اعمال می‌شود. در این برنامه علاوه بر نگاهی کلی به «حق مولف» به مزایا و معایب پیوستن ایران به معاهدات بین‌المللی کپی‌رایت و همچنین قوانین مربوط به «حق مولف» در ایران می‌پردازیم.

نظرات

اگر می‌خواهید با نام مستعار نظر بدهید، پس از نوشتن نظر، نام مستعار خود را در بخش name وارد کنید، سپس گزینه I'd rather post as guest را انتخاب کنید. در این حالت هر آدرس ایمیل دلخواه (مانند a@b.com) را می‌توانید وارد کنید.

متن برنامه

مهشید ندیری: در این برنامه با حضور مهرانگیز کار به بررسی ماده ۲۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر در مورد حقوق معنوی می پردازیم. بر اساس این ماده٬ هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثار ادبی یا هنری برخوردار شود. خانم کار چرا حقوق معنوی آثار هنری یا ادبی تا این حد اهمیت دارد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شده‌است؟

مهرانگیز کار: اهمیت کار انسان به حدی است که همواره خود را به شکل‌های مختلف در اسناد بین المللی نشان داده است. ارزش گذاری روی کار افراد اهمیت خاصی دارد. برای مثال مزد مساوی در برابر کار مساوی و تاکید بر رفع تبعیض در اسناد جهانی حقوق بشر آمده است. تولیدات فرهنگی بخشی از تولیدات معنوی انسان است. هرچند که این تولیدات ممکن است به عنوان یک کالای مصرفی در ویترین مغازه ها قرار نگیرد . اما از اهمیت زیادی برخوردار است. اسناد بین المللی در مورد تولیدات فرهنگی که بازده معنوی دارند؛ به روشنی از دولتهای عضو سازمان ملل متحد خواسته است که به تولیدات معنوی شهروندان ارج بگذارند و به کنوانسیون‌های بین‌المللی کپی رایت بپیوندند. تا اینکه حقی از تولید کنندگان آثار معنوی تضییع نشود. برای مثال افرادی که قطعه موسیقی می سازند٬ قصه می نویسند٬ فیلمی تدوین و یا بازی می کنند و یا ترانه ای را برای اولین بار می‌خوانند. نسبت به منافع مادی و معنوی آن مالکیت دارند و کسی نمی‌تواند بدون اجازه یا خرید امتیاز٬ از آن استفاده کند. این اصل اعلامیه جهانی حقوق در کشورهای نظیر ایران اجرا نشده‌است و نویسندگان و هنرمندان از این بی توجهی زیان فراوانی دیده‌اند.

ندیری: حقوق معنوی و کپی رایت چه بازتابی در نظام حقوقی ایران داشته است. ظاهراً از دهه ۱۳۰۰ شمسی قوانینی در این مورد وضع شده‌است؛ ‌اکنون وضعیت ایران از این منظر چگونه است؟

کار: همونطور که گفتید در سال ۱۳۰۴ قانونی به‌ نام قانون ثبت علایم تجارتی تصویب شد. این قانون هنوز در ایران اجرا می شود. مرکزی هم به ‌نام ثبت شرکت‌ها٬ علائم تجاری را ثبت می کند و یک امتیاز انحصاری برای صاحب آن بوجود می آورد. بعداً در سال ۱۳۴۸ قانون دیگری به‌ نام حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان تصویب شد. هدف این قانون این است که کسی نتواند سرقت ادبی و یا هنری انجام دهد. این قانون در دوران جمهوری اسلامی همچنان مورد پذیرش است. البته اصلاحاتی در آن انجام و مواردی به آن اضافه شده‌است. برای مثال اگر صاحب اثری بمیرد و از او وارثی باقی نماند یا در دوران حیات خودش وصی انتخاب نکرده باشد که از آن حق بهره مند شود؛ این حق پس از مرگ او به ولی فقیه منتقل می شود و تصمیم گیری در مورد انتشار آن از جمله اختیارات ولی فقیه است.

در مورد پیوستن ایران به کنوانسیونهای کپی رایت نیز نظریه های گوناگون وجود دارد. هر کدام از این نظریه‌ها نیز به برخی از نتایج چنین الحاقی توجه می‌کنند. پیوستن به این قانون منافع و مضاری دارد. برای مثال شادروان احمد شاملو در سال ۱۳۵۳ اعلام کرد که پیوستن ایران به کنوانسیون‌های کپی رایت اقدامی ضد فرهنگی است. این اظهار نظر همچنان طرفدارانی دارد؛ اما به دلیل گسترش ارتباطات در دوران اخیر٬ گرایش به‌ نفع الحاق به کنوانسیون بتدریج بیشتر می شود.

ندیری: جدای از قوانین کپی رایت٬ قوانین موجود در ایران چقدر می‌تواند حقوق هنرمندان و نویسندگان را تضمین کند؟

کار: متاسفانه همان قوانینی که در حال حاضر در این ارتباط وجود دارد هم به درستی اجرا نمی‌شود. فقط افراد نیستند که از این قنون تخطی می کنند؛ حتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز در مواردی این قانون را زیر پا گذاشته است. در این قانون مجازاتهایی برای متخلفین پیش بینی شده٬ ولی ما هرگز نمی شنویم که این مجازات‌ها اعمال شوند. تخلف از این قانون سرقت آثار خلاقه یک شخص است.

ندیری: آقای نامجو! شما به ‌عنوان هنرمندی که با این قوانین سرو کار داشته‌اید؛ چه تجربه ای در مورد نحوه اعمال آنها دارید؟

محسن نامجو: حدود ۶ ماه قبل از خروج از ایران٬ من به نمایشگاه ناشران موسیقی دعوت شدم. برگزار کننده این نمایشگاه وزارت ارشاد بود. درآن نمایشگاه من برای اولین بار از طریق امیررضا خادم که نماینده مجلس بود؛ از وجود قانون مؤلفین و مصنفین مصوب سال ۱۳۴۸ مطلع شدم.

ندیری: چرا کسی مثل شما که در این زمینه کار می‌کردید؛ باید از وجود چنین قانونی بی اطلاع باشد؟

نامجو: من کمتر در محیط‌های رسمی حضور داشتم و اکثر وقتم در خانه می گذشت و قبل از اینکه از این قانون خبر دار شوم بخشی از آثارم به طور غیرقانونی پخش شده بود. البته پخش آثار من دوجنبه داشت. از یکسو باید از روزگار ممنون بودم به خاطر معرفی و شناخته شدن آثارم و از سوی دیگر باید ناراحت بودم به خاطر عدم رعایت حق و حقوقم. اما دلیل اصلی این موضوع نبود اطلاع رسانی کافی است.

فردی در آن نمایشگاه خاطره‌ای از مرحوم استاد جلال ذوالفنون گفت. می‌دانیم که یکی از سه اثر پرفروش دهه شصت٬ آلبوم آتش در نیستان با صدای شهرام ناظری است. آهنگسازی و حقوق این اثر متعلق به آقای ذوالفنون است. آقای ذوالفنون برای کار شخصی به چاپخانه‌ای می روند در آن جا می بینند که جلد آلبوم آتش در نیستان در تعداد زیاد و بدون اطلاع ایشان در حال چاپ است. ذوالفنون از این موضوع ناراحت می شود اما پس از پیگیری متوجه می شود که خود وزارتخانه پشت این قضیه است پس ریشه فساد اداری در این مورد قبل از هنرمندان٬ در سطح ناشران و قبل از ناشران در سطح مدیران اجرایی است.

نمونه دیگر این موضوع انبوه ناشرانی مانند ایران وان٬ بتهوون و آوای باربد هستند. که آثار کلاسیک موسیقی منتشرشده در خارج از ایران را با ترجمه فارسی جلد خارجی آن منتشر می‌کردند و به کسی هم پاسخگو نبودند؛ اگر ایران به قانون کپی رایت ملحق شده‌بود چنین سوء استفاده‌هایی به آسانی میسر نبود. یک نمونه‌ دیگر این موضوع کار خانم ماهک خادم بود. سال ۹۴ یا ۹۵ من دانشجو بودم یک کاستی به شکل کپی و غیر رسمی بدستم رسید. این آلبوم از گروهی به نام As the most choice بود که در لس آنجلس اجراء شده بود. خوانند این اثر خانم ماهک خادم و سازنده صاحب اثر و حقوق معنوی آن آقای رامین ترکیان بود. این یک اثر خیلی متفاوتی بود که تا آن زمان در موزیک آلترناتیو سنتی شنیده نشده بود. و طبیعتاً خیلی گل کرد و خیلی هم بین مردم پخش شد. اما بعد از مدتی انتشاراتی آوای باربد بدون اطلاع صاحبان اثر٬ در نهایت وقاحت آن را با صدای یک خواننده مرد منتشر کرد و فروش خیلی زیادی هم کرد. خانم خادم هم خیلی پیگیری کرد؛ اما در نهایت وزارت ارشاد جواب داد که چون شما یک خواننده زن هستید. صدای شما رسمیت پیدا نمی کند. در نتیجه بگذارید این آهنگ با صدای خواننده مرد منتشر و شنیده شود.

ندیری: شما اکنون در خارج از ایران کار و زندگی می کنید؛ اما مخاطب اصلی شما داخل ایران است. چطوری شما می‌توانید از این راه درآمدی داشته باشید ؟

نامجو: این مسئله وجهه اخلاقی دارد. معمولاً افرادی که با ما ارتباط نزدیک تری دارند بیشتر هم حقوق ما را رعایت می کنند. زیرا می دانند این تنها منبع درآمد ماست و از اینترنت این آثار را می‌خرند. اکنون به غیر از آلبوم اول ترنج٬ که توسط همان انتشاراتی درست‌کار آوای باربد و در ایران منتشر شد. من صاحب بقیه آثار خودم هستم. اما جمعیت مخاطبین ما کوچک است. برای مثال ۳ یا ۴ سال پیش که من در شمال کالیفرنیا زندگی می کردم؛ طبق آماری که صفحه فیسبوکم نشان می داد؛ چیزی حدود ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر از کسانی که پیگیر کارهای من بودند؛ در همان منطقه زندگی می کردند. حتی سی دی های الکی و سیزده هشت را که من منتشر و برای فروش ارائه کردم و از وب سایت سی دی بی بی نامه تبریک دریافت کردیم ؛که شما در صدر فروش مثلا آلترناتیو رایت قرار گرفتید. با ۶۰۰ تا ۸۰۰ فروش که رقم قابل ذکری هم نیست. الان هم برخی از کارهای من از طریق سایتهای اینترنتی و یا در شبکه‌های رادیویی غیر ایرانی منتشر می‌شود و حقوق ما هم رعایت می‌شود. اما در رادیو و تلویزیونهای ایرانی خارج از کشور٬ همچنان این حقوق رعایت نمی‌شود. یک نمونه خوب این مسأله آثار هنرمندان ساکن لس آنجلس است که حدود ۵۰ درصد تنظیمها را از موزیک ترکیه یا کشورهای عربی بر می‌دارند و عیناً استفاده می‌کنند.

ولی در مجموع من پذیرفته‌ام که این شغل در حال تغییر است. من تا همین ۲ تا ۳ سال پیش وقتی آلبومی منتشر می‌کردم ممکن بود از مردم بخواهم که کپی نکنند یا اینکه بگویم در داخل ایران کپی کنید اما از هموطنان خارج از کشور بخواهم که آن را بخرند..اما در دو آلبوم آخر این کار را نکردم. در واقع از این کار خسته و به نوعی تسلیم شدم. و پذیرفتم که مثل همه موزیسین‌های سطح بالا یا پایین دنیا درآمدم از طریق کنسرت باشد و سی دی را مانند رزومه کاری یا سابقه کاری و یادگاری و هدیه تقدیم برای دوستان و هموطنان عزیز بکنم.

ندیری: خانم کار! آیا پیوستن ایران به کنوانسیون‌های بین المللی کپی رایت می تواند به رعایت حقوق ناشرین کمک کند ؟

کار: در این مورد نگاههای مختلفی دیده می شود. در حال حاضر دولت ایران به کنوانسیونهای کپی رایت ملحق نشده است و به همین دلیل آثار کسانی که در ایران منتشر می شوند به سادگی در خارج از ایران بدون رضایت صاحبان آنها قابل بهره برداری است و آثار ایرانیان خارج از کشور نیز در داخل ایران بدون هیچ نگرانی ممکن است مورد سواستفاده قرار گیرد. این موضوع غیر از احترام به حقوق معنوی کسانی که دارای قدرت خلاقیت هنری هستند؛ به معیشت آنها نیز آسیب می‌زند. زیرا بسیاری از این افراد تنها از این طریق امرار معاش می‌کنند. این افراد نه مورد حمایت قوانین کار هستند و نه بیمه های اجتماعی آنها را پوشش می‌دهد. تاکید بر ضوابط اخلاقی کار خوبی است اما تأمین کننده حقوق فعالین این حوزه نیست. البته برخی از ناشران ایرانی مدتی است که تلاش می‌کنند تا به نویسندگان و صاحبان آثار هنری و فرهنگی احترام بگذارند و برای انتشار اثر افراد با آنها تماس می‌گیرند و کسب اجازه می‌کنند. یا حتی پیشنهاد می‌کنند که پولی بابت انتشار آن اثر پرداخت کنند. اما اینگونه ناشرین با مشکلات دیگری نیز روبرو هستند. زیرا ضرورت مجوز وزارت ارشاد برای انتشار کتاب٬ فیلم یا موسیقی و رواج سانسور در ایران٬ گاهی سبب می‌شود که این ناشران نتوانند به تعهدات خود عمل کنند. زیرا ممکن است در حالیکه ناشر اجازه نویسنده‌ای را برای ترجمه کتابش٬ جلب کرده‌است و حتی توافقنامه پولی هم بین آنها امضاء شده‌است. مجوز چاپ پیدا نکند. در اینصورت چگونه ناشر می‌تواند به تعهد خود عمل کند؟ این دست اندازهای عجیب و غریب حکومت٬ سبب نقض تعهدات ناشران می‌شود و نشانه بی اخلاقی و بی فرهنگی مردم نیست.

ندیری: با توجه به همین موضوعاتی که شما اشاره کردید٬ برخی معتقدند که با توجه به مشکلاتی که سانسور در ایران برای ناشرین و صنعت نشر در ایران ایجاد کرده‌است؛ بهتر است که ایران به کنوانسیونهای ۱۸۸۶ و ۱۹۵۲ نپیوندد. نظر شما در این مورد چیست؟

کار: پیوستن به این کنوانسیونها منافع زیادی هم دارد٬ علاوه بر حفظ حقوق مؤلفین و جلوگیری از ضرر و زیان آنها که آقای نامجو گفتند و خودشان و سایر نویسندگان و هنرمندان هم به این دلیل بارها متضرر شده‌اند؛ این موضوع جنبه‌های دیگری هم دارد. مثلاً برای پیوستن دولت ایران به سازمان بازرگانی جهانی٬ پیوستن به این کنوانسیون ضروری است. همچنین به این دلیل٬ حتی آثار درجه یک و ممتاز نویسندگان ایرانی نمی‌توانند کاندیدای دریافت جایزه نوبل ادبیات شوند. زیرا کسی که عضو یک باشگاه نیست نمی‌تواند در مسابقات آن نیز شرکت کند. در نتیجه این امر ضررهای کلانی برای کشور ما دارد. از سوی دیگر برخی به شکل مشروط با پیوستن ایران به کنوانسیون جهانی کپی رایت موافقند و معتقدند که نباید در حوزه علوم ایران گرفتار قوانین کپی رایت شود. زیرا در اینصورت دانشجویان ما به مطالب جدید علمی دسترسی پیدا نخواهند کرد. به نظر من این دوستان باید مشکل را به شکل دیگری حل کنند و از دولت بخواهند که هزینه دسترسی دانشجویان به مطالب روز علمی دنیا را بپردازد. نه اینکه بگوید ما اصلا نمی خواهیم وارد حوزه علوم غربی شویم و واحدهای درسی آنها باید کاملاً مطابق با با اسلام باشد.

ندیری: برخی از مخالفین پیوستن ایران به قوانین کپی رایت بر این باورند که این قانون تا وقتی که سانسور در ایران وجود دارد؛ سبب فقر بیشتر فرهنگی ایران می‌شود. زیرا اکنون فیلمهایی روز جهان تقریبا به طور همزمان بصورت کپی‌های غیر قانونی در شهرهای مختلف ایران بفروش می رسد و مردم آنها را می‌بینند. اما پس از پیوستن ایران به این کنوانسیون این امکان از مردم ایران سلب خواهد شد نظر شما در این مورد چیست؟

کار: این یک نظر در زمان شاه هم وجود داشت و حتی احمد شاملو به عنوان نماد روشنفکری ایران نیز خیلی صریح با پیوستن ایران به این کنوانسیون مخالفت کرد و گفت این یک اقدام ضد فرهنگی است. بسیاری از روشنفکران نسل من همینگونه می‌اندیشیدند و می‌گفتند که اگر کپی رایت بود چطور ما بینوایان ٬ جنگ و صلح یا نان و شراب را می‌توانستیم بخوانیم. این نظر خیلی مسلطی است و تاکنون هم حقانیت خود را در زمینه‌هایی حفظ کرده‌است. ولی بنظر من این نظر تحت تأثیر تحولاتی که اینترنت در نظام ارتباطی دنیا ایجاد کرده‌٬ دچار چالش جدی است. خیلی از نویسنده‌های دنیا که حتی برنده جایزه‌های مهم ادبی دنیا از جمله جایزه نوبل شده اند؛ به مرور از ترجمه و چاپ و گاهی سانسور کتهاب‌هایشان در ایران مطلع می‌شوند. و این موارد تبدیل به نیروی فشاری بر ایران شده‌است. بنابراین نظر مسلطی که اشاره شد از همه طرف با چالش روبرو است. به همین دلیل حتی بعضی از ناشران ایرانی مانند نشر ماهی بر اساس پرنسیبهای خود با نویسندگان تماس گرفته‌اند؛ تا مجوز آنها را برای ترجمه آثارشان بگیرند. گاهی این نویسنده‌ها از این نظر بسیار خوشحال می‌شوند. زیرا می‌دانند که ایران به قوانین کپی رایت نپیوسته‌است. این نویسنده ها حتی اغلب پولی هم از ناشر طلب نمی‌کنند؛ اما اصرار دارند که کتابشان بدون سانسور و به صورت کامل ترجمه و چاپ شود. بر اثر اینچنین فشارها از سوی نویسندگان و هنرمندانی مانند آقای نامجو٬ وزارت ارشاد اسلامی اخیراً اعلام کرده‌است که بزودی قانونی برای رفع این مشکل مطرح می کند. البته مثل همه موضاعات ما مجبوریم به این موضوع با شک نگاه کنیم. چون همانطور که گفتم ارگانهای حکومتی و صدا و سیما حقوق هنرمندان را در این زمینه رعایت نمی‌کند و این امر با اعتراض بسیاری از هنرمندان مانند آقای شجریان نیز قرار گرفت و بعضی وقتها هنرمندان علیه دولت بخاطر این سرقتها شکایت می کنند.

ندیری: آقای نامجو نظر شما در مورد مطالبی که خانم کار گفتند و استدلالی که قبل از انقلاب آقای شاملو مطرح کرده‌ چیست؟ به نظر شما پیوستن ایران به این کنوانسیونها چه تاثیری بر توده مردم و فرهنگ آنها خواهد داشت ؟

نامجو: مثال ایشان راجع به رمانهای خوبی که در صورت وجود قوانین کپی رایت٬ شاید امکان مطالعه آن برای ایرانی‌ها وجود نداشت؛ من را یاد همه موزیکهایی انداخت که در آن سالها بشکل کپی بدستمان می رسید. ما بخشی از موسیقی غربی را می آموختیم؛ اما بابت آن حق و حقوقی پرداخت نمی‌کردیم. پرداخت مبلغی بابت هر موزیکی که گوش می کنیم؛ در سبک زندگی ما در ایران وجود نداشت اما بیرون از ایران این چیزها را می‌توان فرا گرفت. این موضوعات زنجیروار بهم وصل هستند. خود ما از کپی کارهایمان ناراحت می‌شویم. در حالیکه قانون کپی رایت ما را ملزم می‌کند که برای استفاده از هر قطعه از یک تم موزیک خارجی باید با مدیر گروه موزیک تماس می‌گرفتیم و حق و حقوق آن را پرداخته می‌کردیم. بیشتر آهنگسازان مدرنی که در هر سبک و سیاقی با نرم افزار در ایران کار می کنند؛ حق و حقوق این نرم افزارها را پرداخت نکرده‌اند. در حالیکه در خارج از کشور برای خرید این نرم افزارها هزینه زیادی باید پرداخت کرد و همینطور برای استفاده از بانکهای صوتی که سمپلهای ذخیره صوتی با صدای سازهای مختلف را دارد؛ باید هزینه پرداخت کرد. تغذیه اصلی آهنگ سازان از این بانکها است و شرکتهایی بابت تولید آن سالها زحمت کشیده‌اند. این سمپلها نتیجه سالها کار علمی است. ولی در ایران راحت همه ما این نرم افزارها و سمپلها را کپی می کردیم و در واقع ما به روشی اعتراض می‌کردیم که خودمان هم از آن استفاده می‌کردیم. اما در مورد تبعات حقوقی پیوستن به این کنوانسیونها من تخصصی ندارم و بهتر است که خانم کار و دیگر حقوقدانها نظر بدهند اما به نظر من٬ این موضوع زمان بری‌است اما در مجموع من از موافقان این قانون هستم.

ندیری:آیا شما به‌عنوان ناشر و مؤلف در زمینه موسیقی٬ موافق پیوستن ایران به کنوانسیون جهانی کپی رایت هستید؟

نامجو: بله من با آن برداشتی که از قبل داشتم و چیزهایی که در این جلسه از خانم کار آموختم؛ موافق پیوستن ایران به این کنوانسیون هستم. کما اینکه می دانم مثل خیلی از آرزوهای دیگر٬ به ثمر نشستن آن زمان خواهد برد. من به عنوان یک موزیسین ایرانی که در خارج از کشور زندگی می کنم؛ می‌بینم که مثلاً یک خواننده ایرلندی در دهه ۸۰ میلادی یک ترانه موفق خوانده‌است و الان دیگر اصلاً کار موزیک نمی‌کند؛ اما از حقوق آن اثر٬ زندگیش براحتی اداره می‌شود. البته شرایط نسبت به نسل موزیسینهای قبل از دوران دیجیتال در دهه۷۰ ٬ ۸۰ یا ۹۰ میلادی مثل مایکل جکسون٬ پینک فلوید و … کاملاً تغییر کرده‌است. در آن دوره موزیسینها تنها حضوری فیزیکی داشتند و کپی وجود نداشت. آرتیستهای آن دوره از طریق هنرشان منافع سرشاری کسب کردند اما عصری که ما در آن قرار داریم اینگونه نیست و این مسأله تنها به ما منحصر نمی شود. بلکه همه گروه های موسیقی بزرگ غربی ناچار به پذیرش کپی آثارشان و انتشار آن از طریق سایتهایی مثل یوتیوب شده‌اند.

ندیری: خانم کار لطفاً جمع بندی خودتان در مورد این بحث را بفرمائید.

کار: نتایج پذیرش این قانون در ایران کمی پیچیده‌است. من نگرانم قانونی که وعده تصویبش داده شده‌است؛ شرایط را بدتر کند و تجربه تصویب قانون اساسی یکبار دیگر تکرار شود. مثلا بگویند که ما کپی رایت را راجع به آن دسته از آثار خارجی که مبانی اسلامی را رعایت کند؛ می‌پذیریم. در اینصورت شاید مثل همه تاریخمان به این نتیجه برسیم که کاش قانون کپی رایت نداشتیم. زیرا در اینصورت معلوم نیست چه کتابهایی امکان ترجمه پیدا می‌کند و چه کتابهایی حذف می‌‌شود. چه موسیقی مجوز نشر پیدا می‌کند و کدامیک امکان پخش پیدا نمی‌کند. همه نگرانیهای ما به سنگ سانسور می‌خورد. مادامی که سانسور با این شدت در ایران وجود دارد؛ حتی پذیرش کنوانسیون کپی رایت٬ مشکلات مضاعف خودش را دارد. اما در مجموع بنظرم دوران نسلهای ما گذشته‌است. ممکن است که آن نظر در زمان خودش درست بوده است و اگر اعمال نمی شد ما اندوخته بسیار اندکی پیدا می‌کردیم. زیرا بسیاری از آثار ادبی و هنری از طریق ترجمه به دست ما رسیده‌است؛ جنبش ترجمه در دوران شاه به ما چیزهای زیادی آموخت. ولی اکنون اوضاع جهان دیگرگونه شده‌است و کسی دنیای اینترنتی را نمی تواند متوقف کند و سرانجام خودش را به همه سیستمهای سیاسی تحمیل خواهد کرد. فقط نگرانی من از سانسور است. ما باید کوشش بکنیم که این سیستم یا هرسیستم سیاسی دیگری در آینده٬ امکان دسترسی مردم به آثار داخلی و خارجی را بدون سانسور فراهم کند.

بحثم را با یک خاطره تمام کنم. من و شوهرم خیلی تشنه صدای دلکش بودیم و سالها بعد از انقلاب یکبار چلوکبابی رفته بودیم و ناگاه دیدیم که آهنگهای مورد علاقه ما را یک آقایی در چلوکبابی می‌خواند. اول خیلی خوشحال شدیم و فکر کردیم که در جمهوری اسلامی تحول بزرگ اتفاق افتاده‌است. ولی بعد از مدتی حقیقتاً اندوهگین شدیم. چون فکر نمی کنم که این خواننده یا کسانی که از این خواننده خواسته بودند تا با صدای مردانه ترانه های دلکش را بخواند؛ هیچ چیزی به خانم دلکش داده باشند . اینگونه سرقت همه ناشی از سانسور است. سانسوری که طبق آن صدای زن نباید پخش شود. و آهنگهای زنی که همه ملت ایران عاشقش بودند؛ بوسیله یک مرد در رستورانها بازخوانی می‌شود و این حقیقتاً دردناک است.

**نامجو: **نمونه دیگراین موضوع مرحوم فرهاد بهراد بود. او سالهای سال در انتظار ماند و اجازه برگزاری کنسرت پیدا نکرد. ولی به محضی که فوت کرد؛ بدون رعایت حقوق او و خانواده‌اش؛ محبوبترین ترانه‌های او از جمله بوی عیدی٬ هرسال در صدا و سیما پخش و از آن تفسیر به رای می‌شود.

کار: وقتی که حکومتی خوددست به سرقت ادبی می‌زند؛ ما را از جمع بندی این بحث معاف کنید.